یک مدل گذرای یک ماشین القایی با خطای دور در سیم بندی استاتوربا بکارگیری قضیه تبدیل چهارجوب مرجع حاصل شده است. نمایش فضای حالت معادلات دینامیکی شرایط مناسبی برای شبیه سازی دیجیتال فراهم می کند. مدارهای معادل حالت دائمی بر اساس مولفه های توالی (sequence) جریان خط که بعنوان یک تابع از شدت خطا قابل تخمین هستند بدست می آیند. نتایج ازمایشگاهی و تجربی برای اعتبار و تایید مدار معادل منتجه بیان شده است.
عیب شناسی خطای دور- مدل گذرای ماشین القایی – مولفه توالی منفی (مدل حالت دائمی ماشین) – خطای دور سیم بندی استاتور
یک خطای دور در سیم پیچی استاتور در یک ماشین القایی موجب می شود که در دورهای اتصال کوتاه شده جریان گردشی بزرگی به وجود آید که تقریبا دو برابر جریان رتورقفل می باشد. اگر خطا کشف نشود می تواند منتشر شود و منجر به خطای فاز به زمین یا خطای فاز- فاز شود. شارش جریان زمین منجر به آسیبهای جبران ناپذیر به هسته می شود که حتی ممکن است ماشین از کار بیفتد. بعلاوه تشخیص اولیه خطای دور بمنظور اجتناب از شرایط عملکرد زیان آور و خطرناک و کاهش زمان تلفات ضروری است.
مدل سازی ماشین های القایی به همراه خطای دور در استاتور اولین گام در پیشرفت طرح های مربوط به تشخیص خطای دور می باشد{1}- {4}. این مدل ها یک مصالحه بین پیچیدگی و قابلیت اطمینان را به نمایش می گذارند. استفاده از مدل ها برای تشخیص خطا محدود می باشد , به خاطر آنکه حتی از لحاظ نظری اینکه مدل همه مشخصاتی غیر ایده آلی که در ماشین واقعی وجود دارد را شامل شود غیر ممکن است.
50 سوال اختصاصی (فاقد پاسخنامه)
3 دفترچه سوال عمومی (60 سوال سال 84 / 60 سوال سال 86 / 100 سوال س
بسیاری از فن آوریهای نوین به موادی نیاز دارند که ترکیب غیر معمولی از خواص را با آلیاژهای فلزی، سرامیکی و پلیمرهای معمولی حاصل نمی آید بدست می دهد. به عنوان نمونه مواد مورد نیاز درسفینه های فضائی، زیر دریائی ها و کاربردهای حمل و نقل از این قبیل است که باید در عین چگالی کم، استحکام سفتی و مقاومت به سایش و ضربه نیز وجود داشته باشد.از اینرو نیاز به مواد
جدیدی به نام کامپوزیت می باشد. کامپوزیت عبارت است از هر ماده چند فازی که سهم برای بدست آوردن مواد با استحکام و به ویژه استحکام به وزن بالا، می توان رشته هایی با مدول کشسانی و استحکام بالا را در یک زمینه فلزی یا پلیمری قرار داد. در کامپوزیت ها که مواد مرکب هم نامیده می شوند، دو یا چند ماده در مقیاس ماکروسکوپی با هم ترکیب شده و خواص مورد نظر را ایجاد می کنند. اگر چه می توان با ترکیب کردن بعضی مواد در مقیاس میکروسکوپی هم به خواص مورد نظر دست یافت، که به بحث آلیاژها مربوط می گردد.درواقعکامپوزیتها موادی چند جزئی هستند که خواص آنها در مجموع از هرکدام از اجزاء بهتر است.ضمن آنکه اجزای مختلف، کارایی یکدیگر را بهبود می بخشند. کاپوزینت یک ماده چند فازی است که به صورت مصنوعی ساخته می شود فازها باید از لحاظ شیمیائی متفاوت باشد و با فصل مشترکهایی مچزا شوند. مطابق این تعریف، اغلب آلیاژهای فلزی و بسیاری از سرامیکها کامپوزیت نیستند زیرا فارهای چند گانه آنها درنتیجه یک پدیده طبیعی تشکیل شده است.بسیاری از کامپوزیت هاتنها از دو فاز تشکیل شده اند:
فاز زمینه که پیوسته است وفاز دیگر که غالبا فاز پراکنده است تقویت کننده گفته می شود. خواص کامپوزیت به خواص فازهای تشکیل دهنده آن، مقادیر آنها و هندسه فاز پراکنده شده وا بسته است.
مدل های ماشین واسط در تحلیل گرهی (همانند EMTP) یا برنامه های شبیه سازی گذرای بر مبنای متغیر حالت نقش مهمی را در دقت عددی و کارایی محاسباتی کل شبیه سازی ایفا می کند. به عنوان یک جایگزین سودمند برای مدل سنتی qd، جدیدا چندین مدل ماشین حوزه فاز پیشرفته (PD) و رآکتانس-پشت-ولتاژ معرفی شده است. با این حال، ماتریس هدایت وابسته به جایگاه روتور در ماشین- شبکه رابط استفاده از چنین مدل هایی را در EMTP را پیچیده می کند. این مقاله بر بدست آوردن مدل مدار واسط موثر و ثابت برای ماشین سنکرون PD تمرکز دارد. نشان داده شده است که ماتریس هدایت ماشین می تواند در یک زیر ماتریس ثابت بعلاوه یک زیر ماتریس متغیر با زمان فرموله شود. حذف برجستگی عددی از روابط دوم منجر به یک ماتریس هدایت ثابت مدل PD پیشنهادی می شود، که ویژگی بسیار مطلوبی برای حل EMTP به دلیل اجتاب از بازفاکتورگیری ماتریس هدایت شبکه در هر مرحله زمانی است. مطالعات موردی ثابت کرده است که مدل PD پیشنهاد شده در ضمن حفظ دقت مدل PD اصل/سنتی یک پیشرفت مهم نسبت به مدل های دیگر تثبیت شده که در EMTP استفاده می شوند، است.
ماتریس هدایت ثابت، EMTP، ماتریس G، مدل حوزه فاز (PD)، مدل qd، حذف برجستگی، ماشین سنکرون، مدل ولتاژ-پشت-رآکتانس (VBR)
نیروی اصطکاک علی الرغم فوایدی که در برخی موارد برای انسان داشته است در مواردی هم بعنوان مانع در سر راه انسان بوده و باعث اتلاف مقدار بسیار زیادی از انرژی می شود. بطور مثال از حرارت ناشی از سوخت در خودرو 35 درصد از طریق سیستم اگزوز و 33 درصد از طریق آب و 7 درصد از طریق انتشار در هوا به بیرون از سیستم منتقل می شود و تنها 25 درصد از کل حرارت تولید شده برای انجام کار مفید باقی می ماند که همه این هدر رفتن انرژی حرارت ناشی از وجود اصطکاک در بخشهای مختلف خودرو می باشد.
در تکیه گاه شفت بروی دیواره ها نیز نیروی اصطکاک بین شفت و دیواره باعث اتلاف انرژی می گردد. بمنظور کاهش اصطکاک در تکیه گاه شفتهای دوار از یاتاقانها استفاده می شود. در یک تعریف کلی به هر تکیه گاهی که اصطکاک را کاهش دهد یاتاقان می گویند. در واقع نیروی اصطکاک مزاحم کار تکیه گاهی یاتاقان می باشد.
یافتن روشهای مناسب برای غلبه بر اصطکاک از دیر باز در سرلوحه کارهای بشر بوده است. بیشتر افراد از چرخ بعنوان بزرگترین اختراع در طول اعصار یاد می کنند، در صورتیکه این چنین نیست. بلکه نوآوری واقعی در قراردادن محور چرخ در یاتاقان (تکیه گاه مدور) شکل گرفت. مدارکی دال بر استفاده از سطوح مدور برای کاهش نیروی لازم بمنظور جابجایی اجسام سنگین در زمانهای قدیم وجود دارد. برای مثال مصریان از الوار (تنه درخت) استفاده می کردند. یاتاقان هایی که با چرخ ها و محورهای اولیه به کار می رفت، از نوع محوری بود که در آنها محور با لقی اندکی درون سوراخ یاتاقان قرار می گیرد.
در هر حال اختراع چرخ پدیده مهمی بوده است ولی این یاتاقانها بودند که باعث چرخش اجسام می شوند. در ابتدا رومی ها، بلبیرینگ ضد اصطکاک اولیه را در دوران حضرت مسیح (ع) بکار می بردند. باقیمانده های یک کشتی رومی در دریاچه «نمی» حکایت از وجود سه نوع اولیه بلبیرینگ یعنی کروی، استوانه ای و مخروطی (شیبدار) داشت، هر چند در این جستجو مورد استفاده آنها نامشخص ماند.