چکیده
هویّت چیست؟ اول از همه اینکه هویّت یک فرآیند است نه یک چیز «یافت شدنی». شاید بتوان آن را به رد پایی تشبیه کرد که تمدن در طول حرکتش در تاریخ از خود بجا می گذارد. این رد پا همان فرهنگ، یا هویّتِ آن تمدن است. دوم اینکه هویّت به سبب فرآیند بودنش نمی تواند مصنوع باشد. ما هویّت مان را در مواجهه با آنچه که تصور می کنیم مشکلات واقعی مان است، سر و شکل می دهیم. فی المثل اروپایی ها پیشروان انقلاب صنعتی بودند، بی آنکه دل نگران هویّت خود باشند. این کشورها به سبب کوشش هایشان در این زمینه، ثروت بسیاری اندوختند امّا همچنان فرانسوی، انگلیسی یا آلمانی باقی ماندند. سوم اینکه هویّت امری خود آگاه نیست. مثلاً شاید بتوانیم درباره منطق فرانسوی (فرانسوی بودن) سخن بگوییم امّا مردم فرانسه نمی کوشند این منطق را به دست آورند بلکه صرفاً تلاش می کنند معقول و منطقی باشند. این ما هستیم که می گوییم: «فلان چیز خیلی فرانسوی است». ما با ادراک خود و محیط مان است که هویّت خویش را می یابیم. هر کوششی برای میانبر زدن و کوتاه کردن این فرآیند فهم یا ساختن و جعل هویّت، لاجرم به زیان همه ما خواهد بود. این کار نوعی فریب و تقلب، یا نوعی علامت دادن است. «علامت» آشکارا با «نماد» تفاوت دارد، چرا که تلویحاً متضمن نوعی واکنش از سنخ واکنش پائولوفی است؛ یعنی واکنشی است مجعول. همچنان که شخصی پرچمی را تکان می دهد و دیگران از جا می پرند و ادای احترام می کنند. اگر یک معمار پس از آنکه دور دنیا را گشت ناچار شد به هند بازگردد، و کوشید در آنجا عین همان ساختمان شیشه ای را بسازد که در نیویورک دیده بود، تنها و تنها دست به انتقال علامت ها زده است. امّا از آن طرف، اگر همین فرد اصول معماری را اخذ کند و آن را بر مجموعه کاملاً متفاوتی از مواد، شرایط اقلیمی، آداب و رسوم و سنت ها اعمال کند، ممکن است بنایی معاصر بسازد که سراپا از شیشه نباشد امّا با محل مورد نظر، و در نتیجه به هویّت، بسیار متناسب باشد.
خلاصه
هویّت چیست؟ اول از همه اینکه هویّت یک فرآیند است نه یک چیز «یافت شدنی». شاید بتوان آن را به رد پایی تشبیه کرد که تمدن در طول حرکتش در تاریخ از خود بجا می گذارد. این رد پا همان فرهنگ، یا هویّتِ آن تمدن است.
دوم اینکه هویّت به سبب فرآیند بودنش نمی تواند مصنوع باشد. ما هویّت مان را در مواجهه با آنچه که تصور می کنیم مشکلات واقعی مان است، سر و شکل می دهیم. فی المثل اروپایی ها پیشروان انقلاب صنعتی بودند، بی آنکه دل نگران هویّت خود باشند. این کشورها به سبب کوشش هایشان در این زمینه، ثروت بسیاری اندوختند امّا همچنان فرانسوی، انگلیسی یا آلمانی باقی ماندند.
سوم اینکه هویّت امری خود آگاه نیست. مثلاً شاید بتوانیم درباره منطق فرانسوی (فرانسوی بودن) سخن بگوییم امّا مردم فرانسه نمی کوشند این منطق را به دست آورند بلکه صرفاً تلاش می کنند معقول و منطقی باشند. این ما هستیم که می گوییم: « فلان چیز خیلی فرانسوی است».
ما با ادراک خود و محیط مان است که هویّت خویش را می یابیم. هر کوششی برای میانبر زدن و کوتاه کردن این فرآیند فهم یا ساختن و جعل هویّت، لاجرم به زیان همه ما خواهد بود. این کار نوعی فریب و تقلب، یا نوعی علامت دادن است. «علامت» آشکارا با «نماد» تفاوت دارد، چرا که تلویحاً متضمن نوعی واکنش از سنخ واکنش پائولوفی است؛ یعنی واکنشی است مجعول. همچنانکه شخصی پرچمی را تکان می دهد و دیگران از جا می پرند و ادای احترام می کنند.
خلاصه
هیپنوتیزم دقیقاً چیست؟ هر چند تعاریف گوناگونی برای آن وجود دارد امّا انجمن روانشناسی آمریکا هیپنوتیزم را به عنوان «یک تعامل مشترک که در آن، شرکت کنندگان به تلقینات هیپنوتیزم کننده پاسخ می دهند» تعریف کرده است. با وجودی که هیپنوتیزم بیشتر به خاطر کارهای عامه پسند، مثلاً درخواست انجام کارهای مضحک یا غیرمعمول از افراد، معروف و شناخته شده، امّا ثابت شده است که این روش دارای فواید درمانی و بهداشتی، به ویژه در کاهش درد و اضطراب می باشد. همچنین به نظر می رسد که هیپنوتیزم بتواند نشانه های بیماری زوال عقل را کاهش دهد.
هیپنوتیزم چگونه عمل می کند؟
هنگامی که واژه «هیپنوتیزم کننده» را می شنوید چه چیزی به ذهنتان می آید؟ این واژه در ذهن بسیاری از مردم، تصویر آدم خبیثی را که با تکان دادن نخ یک ساعت جیبی به شکل پاندول در جلوی چشمان فرد ساده دلی او را به خواب مصنوعی می برد، تداعی می کند.
به گفته جان کیلستروم، «هیپنوتیزم کننده، فرد دیگری را هیپنوتیزم نمی کند بلکه همانند نوعی مدرس یا راهنماست که وظیفه اش کمک به فرد برای هیپنوتیزم شدن است. » هر چند هیپنوتیزم غالباً به عنوان یک حالت خلسه شبیه به خواب توصیف گشته امّا بهتر است آن را حالت یا وضعیتی بدانیم که مشخصه اش توجه متمرکز، تلقین پذیری شدید و خیال پردازی فعال است.
هیپنوتیزم چه تأثیراتی دارد؟
تجربه هیپنوتیزم از یک فرد به فرد دیگر می تواند بسیار متفاوت باشد. برخی از کسانی که هیپنوتیزم شده اند اظهار کرده اند که در حین آن، نوعی احساس رهایی، عدم وابستگی یا آرمش زیاد داشته اند، در حالی که برخی دیگر گفته اند که حس می کردند که اعمالشان خارج از اراده خودآگاه و هشیارشان صورت می گرفته است. بعضی افراد نیز ممکن است تحت هیپنوتیزم کاملاً هشیار باقی بمانند و حتی قادر به مکالمه با دیگران باشند.
چکیده
در جشنواره دوسالانه 2005 ونیز، برای نخستین بار نمایشگاه نادر و اغواکننده مشترکی به نام «آرشیو معاصر» از کشورهای قرقیزستان، ازبکستان و قزاقستان در کلاه فرنگی (پاویون) آسیای مرکزی به نمایش گذاشته شد. چندین ویدئو و چیدمان این نمایشگاه با کار دوباره روی فرم های آوانگارد دهه 70 و 80 میلادی نور/تاریکی آبراموویچ و اولی (1077) ، اندرونی های خانگی روسیه شوروی ناباکوف احساس غریب «آشناپنداری» را به وجود می اورد که با جست وجوی هویت سیاسی و قومی این جمهوری های نوپا که پس از فروپاشی شوروی پا به هستی گذاشته اند، همراه بود، شیوه ای که این شکلهای هنری، از گذشته سفر می کرد تا معنایشان را در زمان حال تغییر دهد، پرسشی را پیش می کشید که جابه جایی هنر انتقادی در زمینه های تازه، و فراتر از آن بود، این نمایشگاه پرسشی را مطرح می کرد که آیا درک ودریافت هنر این کشورها به شکلی مستقل از این زمینه خاص سیاسی است یا نه؟ اینکه شدنی است یا نه، یا خواه چنین چیزی شدنی باشد یا نه، آیا می توان این کارها را به هر حال سیاسی تعبیر کرد، در حالی که عنوتن نمایشگاه، شکل مهارشده تری از آرشیو را برمی انگیخت؟ انگیزه های درهم تنیده سیاسی، سود جستنِ دوباره از شکلهای آوانگارد و استفاده از بایگانی، از آن گونه پرسشهایی است که فیلسوف فرانسوی ژک رنسییر در کتاب تازه اش به نام بیماری در زیبایی شناسی (پاریس، 2004) پیش می کشد. علاقه رنسییر با دنبال کردن کارش در رشته فلسفه سیاسی، در این سالها به فرهنگی دیدنی (بصری) و رابطه میان سیاست و زیبایی شناسی کشیده شد؛ دو رشته ای که بنا به دریافت رنسییر، به جای آنکه خودمختار باشند، به شکلی درونزدادی به یکدیگر تعلق دارند. در حالی که کتاب تازه اش برخی از نظریه هایی را بازبینی می کند که پیش از ان در زیبایی شناسی سیاست پرورانده بود، بازاندیشی های تازه اش، او را به گفت وشنود نمونه های خاصی کشانده که از نمایشگاه های هنری این سالها بیرون کشیده شده است. چنین می نماید که بیماری در زیبایی شناسی روشی کاری برای پی بردن به سرشت سیاسی زیبایی شناسی در زمینه خاص هنر امروز پیشنهاد می دهد که در عین حال، راززدایی تندرستی بخشی از « هنر انتقادی» دهه شصت و میراثش است.
خلاصه
در جشنواره دوسالانه 2005 ونیز، برای نخستین بار نمایشگاه نادر و اغواکننده مشترکی به نام ” آرشیو معاصر” از کشورهای قرقیزستان، ازبکستان و قزاقستان در کلاه فرنگی (پاویون) آسیای مرکزی به نمایش گذاشته شد. چندین ویدئو و چیدمان این نمایشگاه با کار دوباره روی فرم های آوانگارد دهه 70 و 80 میلادی نور/تاریکی آبراموویچ و اولی (1077) ، اندرونی های خانگی روسیه شوروی ناباکوف احساس غریب “آشناپنداری” را به وجود می اورد که با جست وجوی هویت سیاسی و قومی این جمهوری های نوپا که پس از فروپاشی شوروی پا به هستی گذاشته اند، همراه بود، شیوه ای که این شکلهای هنری، از گذشته سفر می کرد تا معنایشان را در زمان حال تغییر دهد، پرسشی را پیش می کشید که جابه جایی هنر انتقادی در زمینه های تازه، و فراتر از آن بود، این نمایشگاه پرسشی را مطرح می کرد که آیا درک ودریافت هنر این کشورها به شکلی مستقل از این زمینۀ خاص سیاسی است یا نه؟ اینکه شدنی است یا نه، یا خواه چنین چیزی شدنی باشد یا نه، آیا می توان این کارها را به هر حال سیاسی تعبیر کرد، در حالی که عنوتن نمایشگاه، شکل مهارشده تری از آرشیو را برمی انگیخت؟ انگیزه های درهم تنیدۀ سیاسی، سود جستنِ دوباره از شکلهای آوانگارد و استفاده از بایگانی، از آن گونه پرسشهایی است که فیلسوف فرانسوی ژک رنسییر در کتاب تازه اش به نام بیماری در زیبایی شناسی (پاریس، 2004) پیش می کشد.
علاقۀ رنسییر با دنبال کردن کارش در رشتۀ فلسفۀ سیاسی، در این سالها به فرهنگی دیدنی (بصری) و رابطۀ میان سیاست و زیبایی شناسی کشیده شد؛ دو رشته ای که بنا به دریافت رنسییر، به جای آنکه خودمختار باشند، به شکلی درونزدادی به یکدیگر تعلق دارند. در حالی که کتاب تازه اش برخی از نظریه هایی را بازبینی می کند که پیش از ان در زیبایی شناسی سیاست پرورانده بود، بازاندیشی های تازه اش، او را به گفت وشنود نمونه های خاصی کشانده که از نمایشگاه های هنری این سالها بیرون کشیده شده است. چنین می نماید که بیماری در زیبایی شناسی روشی کاری برای پی بردن به سرشت سیاسی زیبایی شناسی در زمینۀ خاص هنر امروز پیشنهاد می دهد که در عین حال، راززدایی تندرستی بخشی از “هنر انتقادی” دهۀ شصت و میراثش است.