چکیده
ما نزدیکی برندها (برندهای تجاری) را به عنوان محدوده ای تعریف می کنیم که گسترش یک برند خاص، متناسب با اررش هایی می باشد که متضمن برند اصلی است. هر چه این گسترش از نظر نمادین پایدارتر باشد، میزان نزدیکی بیشتر است. برای مثال برند لویس ویتون و کارتیر به ترتیب دارای سود ناخالص بیش از 70% بوده اند. زمانی که این میزان با موارد مشابه مقایسه می گردد، این برندها بالاترین مقیاس اضافه ارزش قرار می گیرند. علاوه بر این، چنین برندهایی نام خود را در دسته محصولاتی گسترش داده اند که تقریبا نزدیک به محصولات اصلی می باشند. در مورد کارتیر، این برند از جواهرات تا ساعت، عطر و لوازم دیگر گسترش یافته است. برند لویس ویتون شامل، کیف دستی تا پوشاک، جواهرات، عطر و لوازم دیگرمی باشد. با مد نظر قرار دادن گسترش هر یک از این برندها، ارزش ویژه این برندها در رده اصلی خود، به سمت محصولات جدیدتر کشانده می شود، زیرا تمام محصولات جدید از نقطه نظر ارزش کلیدی و ویژگی های قابل تشخیص بسیار نزدیک به کالای اصلی می باشند. برند معروف پیرکاردین در بین 21 عضو برگزیده سندیکای دلا کوتور پاریسیان، که یک انجمن صنفی برند طراحان درجه اول می باشد، قرار دارد. به منظور افزایش درآمد ضعیف آن در سال 1960، شرکت مجوزی را برای قرار دادن نامش بر روی عطر و لوازم آرایشی گرفت که توسط شرکت های فرامرزی به نام های یونی لوور، لوریل، و استی لادر تولید می شد. این روش در ابتدا بسیار موفق بود، که این دلگرمی را برای مدیریتایجاد کرد تا به گسترش مجوزهای خود در بین مجموعه گسترده ای از محصولات، از قرار معلوم به طور یکسره، بپردازد. تا سال 1988 بیش از 800 مجوز در 94 کشور اعطا شد که گردش معاملات تقریبا به اندازه 1 میلیارد دلار را ایجاد کرد. اولین گسترش برند پیرکاردین، در محصولات عطر و لوازم آرایشی، از زمانی که میزان اضافه ارزش این برند به سمت محصولات جدیدتر بدون از دست رفتن وجهه منتقل شد، موفق بوده اند. به جای نسبت دادن این شرایط به تناسب بین این رده از محصولات، پیرکاردین آن را به عنوان دلیلی از قدرت برندش می دانست.
مقدمه:
هدف نخستین هر انسانی توانایی بخشیدن به خرد و اندیشه است. نعمت آموزش و پرورش پذیری در بهینه سازی انسان و سازندگی تن و روان تموج آن دو آدمی را به خداوند که سرچشمه خرد و اندیشه و نظام آفرین هستی است پیوند می دهد. آموزش و پرورش کارسازترین و نیرومندترین ابزار انسان است. آفریننده جان و خرد بدو توان آموختن بخشید که تا با علم و عمل در راه سازندگی قیام کنند. زندگی بدون آفرینندگی خاموش و به گورستان ماننده است. واژه خلاقیت مترادف با ابداع، توانایی پیش بینی و ایجاد ایده است. می خواهیم رابطه بین خلاقیت و جنسیت را مورد مکالمه و بررسی قرار دهیم و اما مطلبی که این رابطه از اهمیت خاصی برخوردار نموده. نقش جنسیت ر تفکر خلاق است و اینکه جنسیت آدمی در میزان خلاقیت او موثر است یا خیر. در مسئله خلاقیت علاوه بر عامل هوش و جنسیت، مسئله شخصیت و فرهنگ اجتماعی و خانوادگی افراد را هم بایستی مدنظر قرار داده و اهمیت زیادی برای آن قائل شد، چرا که بسیاری از استعدادهای خلاق به صورت بالقوه باقی می ماند و اجازه بروز به آن داده نمیشود که این مسئله ناشی از همان فرهنگ خانوادگی و اجتماعی است. نتیجه تحقیق نشان داد که میزان خلاقیت در پسران نوجوان بیشتر از دختران نیست، به عبارت دیگر رابطه معنی داری میان میزان خلاقیت و جنسیت مشاهده نمیشود.
طرح مسئله
هر موجود زنده ای برای اینکه زنده بماند نشو و نمو نماید، باید کاری انجام دهد و به تناسب شرایط محیط و وضع جسمی خود، تلاش کند. از این نظر در میان موجودات زنده، انسان وضعیت پیچیده ای دارد و به عبارت دیگر انسان به اقتضای، شرایط اقلیمی، نوع تولید و میزان نیازها، به گونه ای دیگر تلاش می کند. همچنین پایگاه اجتماعی، عقیدتی و ایدئولوژی، وابستگی به گروه و سازمان و یا تشکیلات مختلف و متغیر های نظیر آن، در کیفیت و کمیت تلاشهای انسانی موثر است. نوع کاری که کشاورز دارد و حتی اندازه آن و تقسیم بندیهای زمانی مربوط به آن به کلی با نوع و میزان فعالیت یک کارمند شهر نشین تفاوت دارد و میزان کوششهای ماهیگیران در محدوده سال و ماه و روز و شرایط وابسته به آن با کیفیت و کمیت کار عشایر به طور کلی متفاوت است و لی آنچه به صورت واقعیت مشترک بین همه انسانها با هر شغل و حرفه و شرایط و مقتضیات گوناگون وجود دارد، این است که هر انسان با توجه به شرایط خود، به میزانی که بتواند نیازهای درجه اول خود را مرتفع سازد کار می کند، و یا در چارچوب قانون و عرف، انجام وظیفه می کند ولی این چارچوب کم و زیاد می شود، ولی هیچ انسانی وجود ندارد که در تمام فصول و ماهها به طور شبانه روز کار کند و یا به طور کلی کار نکند. با قبول این واقعیت پدیده اوقات فراغت مطرح می شود، بدین مضمون که وقتی انسان در طول روزمره ساعاتی را کار کرد، پس از رهایی از کار تصمیم می گیرد، بقیه را به گونه ای سپری کند و سپری گردیدن این اوقات به قشر خاصی منحصر نیست، و عده ای آن را برای شکوفایی و رشد شخصیت و جمعی برای تفریح و سرگرمی و جماعتی آن را جهت استراحت سپری می کنند.
دسته: جغرافیا
حجم فایل: 36 کیلوبایت
تعداد صفحه: 12
چکیده:
تاریخچه شهرکاشان
نام شهر کاشان در مآخذ اسلامی، ”قاشان“ یا ”قاسان“ ضبط شده و از شهرهای بسیار قدیمی ایران است. به استناد تحقیقات باستان شناسان در تپه های سیلک واقع در 4 کیلومتری غرب کاشان، این ناحیه یکی از نخستین مراکز تمدن و محل سکونت بشر ماقبل تاریخ شناخته شده است. کاشان در زمان ساسانیان منطقه ای آباد بوده است. این شهر در دوره اسلامی نیز یکی از شهرهای مهم و معروف عراق و عجم بود. به استناد جغرافی دانان اسلامی، نام قدیم کاشان ”چهل حصاران“ نیز بوده است. در سال 442 هـ. ق طغرل اول سلجوقی برشهرهای بزرگ جبال عجم استیلا یافت. در سال 532 هـ. ق ملک سلجوق بن محمد بن ملکشاه با سپاهیان خود به کاشان حمله برد و خرابی های زیادی به بار آورد. درسال 594 هـ. ق یکی دیگر از سرداران سلطان تکش خوارزمشاه به نام میاجق که حاکم ری بود اینتاج را کشت و برای دست اندازی به فرمانروایی او به کاشان حمله برد وشهر را محاصره کرد، بعد ازمدتی که نتیجه ای حاصل نشد با مردم کاشان صلح کرد ولی سپاهیانش به روستاهای اطراف کاشان خسارت زیاد وارد کردند.
چکیده
به دنبال ثبت باغ های ایرانی در فهرست میراث جهانی یونسکو در 2011 و پیش از آن برگزاری نمایشگاه گسترده ای با نام «باغ ایرانی» در موزه هنر های معاصر تهران در سال 2004، جای آن است که به نکته ای مهم که پژوهشگران کمتر به آن پرداخته اند اشاره شود: بر اساس شواهدی که توضیح داده خواهد داشت باغ ایرانی تجلی فرآیندی از رفتارهای حکیمانه مردم مدارانه است که شکل و هندسه آن ناگزیر به تبعیت از این فرایند است؛ در نتیجه آن سرنوشتی برای باغ مقدر می شود که کاربر را با ورود به باغ با خود شریک می کند. پس هرچه طراحی تقدیر و سرشت باغ حکیمانه تر باشد، تعامل او با کاربر گسترده تر می شود؛ به طوری که کاربر در یک باغ ایرانی تمام حواس پنجگانه به انضام قوه تخیّلش برانگیخته شده و دانسته یا ندانسته، خواسته یا ناخواسته، در این سیر و سلوک، ضرباهنگ وجودش به تمامی در اختیار طبیعت و همراه با آن می شود و بدین طریق دگرگون و نو (فَرِشکرد) شده و جان تازه ای می یابد.
مقدمه
باغ ایرانی به عنوان یک فرآیند از مجموعه ای بزرگ، در خود صبحت از نیک منشانی دارد که آنها را به وجود آورده اند و بدین واسطه امضایی به روشنی و زلالی نیک منشی و دانایی، پای کِشتکاری هایشان می شده که این چنین صاحب شخصیت شان می کرده است. به باور سازندگان، نیک منشی حاصل پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک است. همین عبارت کوتاه پاسخی منطقی برای این دو پرسش خواهد بود که آیا باغ باید ایرانی باشد؟ یا نگاه به باغ؟ در اینجا پرسش دیگری پیش می آید که نام و نشان هایی که از باغ ایرانی اکنون می شناسیم تا چه اندازه وامدار جهان بینی گذشتگان است؟ پیش از هر چیز لازم است وجه تسمیه نام (باغ ایرانی پارادایز فردوس نمادی از بهشت) را بررسی کنیم. در سال های اخیر باغ های ایرانی را نشانه ای ناسوتی از دنیای لاهوت نامیده و شناسانده اند. عاملی که موجب این باور شده واژه پردیس، پارادایز و فردوس بوده است که هم اکنون به معنی بهشت شناخته می شود و در این میان، واژه اصلی یعنی پَرَه دَئیزَه که همه اشارات و الهامات بهشتی برگرفته از این لفظ است، گم شده است! در لغتنامه دهخدا در پانوشت فردوس آمده است که: فردوس معرب از ایرانی، در اوستا دو بار به کلمه پَرَه دَئیزَه pairir-daêza برمی خوریم و آن مرکب است از دو جزء؛ پیشوند pairi به معنای گراگرد و پیرامون، دوم daêza به معنای انباشتن و روی هم چیدن و دیوار گذاشتن.