مقدمه:
در دنیای پیچیده، هیچکس بی نیاز از تعلیم وتربیت نیست. امروز فعالیت در مدرسه ودر امر آموزش، خود بخش عظیمی از زندگی انسآنها شده است. لحظاتی را به خاطر می آوریم که چگونه نشستن در کلاس، گوش دادن به صدای یکنواخت معلم، حفظ کردن بدون فهم مطالب درسی، دلهره واضطراب ناشی از امتحان، وسرزنش معلمان ووالدین موجب نفرت وگریز ما از کلاس درس ومحیط آموزشی می شد. راستی چرا ؟! چرا فعالیتهای آموزشی نتوانست مارابا محیط آموزش مأنوس، وبه یاد گیری علاقه مند کند ؟ چرا فعالیتهای مدرسه با تهدید اصرار معلمان صورت می گرفت؟ چرا شاگردان از تعطیل شدن مدرسه احساس رضایت وخوشحالی می کردند؟ مقصر اصلی جه کسی بود؟ معلم ناتوان وناآگاه یا شاگرد بی علاقه و بی استعداد؟ آیا معلمان تعلیم وتربیت، نتوانسته اند امکانات مطلوب یادگیری و زمینه های شکوفایی استعداد شاگردان را فراهم کنند؟ و یا انتخاب روش های تدریس به درستی انجام نشده است؟ اگاهی و شناخت معلم از اصول و روشهای تعلیم و تربیت عامل مهمی است که می تواند اورا در کار خود موفق و موید سازد. معلم باید قادر باشد با شناخت شاگردان وآگاهی از فرایند تدریس، نیازهای آنان را مشخص کند و با در نظر گرفتن توانا یی های ایشان به ایجاد وضعیت مطلوب آموزش اهتمام ورزد.
فهرست مطالب
فصل اول
موضوع ۱
مقدمه ۱
بیان مسئله ۲
فرضیه ۲
اهداف ۲
جامعه آماری ۲
نمونه گیری ۲
تعاریف واصطلاحات ۳
فصل دوم: ادبیات وپیشینه تحقیق
مقدمه ۴
معرفی روشهای مختلف تدریس ۴
بخش اول: برسی روشهای سنتی و تأثیرآنها در یادگیری دانش آموزان ۵
روش حفظ وتکرار ۵
محاسن ومحدودیتهای روش حفظ وتکرار ۶
روش سخنرانی ۷
مراحل اجرای روش سخنرانی ۸
محاسن و معایب محدودیتهای روشهای سخنرانی ۲۶
نتیجه ۳۱
روش پرسش وپاسخ ۳۲
هدف از روش پرسش وپاسخ ۳۴
محاسن ومحدودیتهای روش پرسش وپاسخ ۳۴
روش نمایش (نمایش علمی) ۳۵
مراحل اجرای روش نمایش ۳۵
محاسن ومحدودیتهای روش نمایش ۳۷
روش ایفای نقش ۳۸
فنون کلی اجرای نمایش ۳۹
مراحل اجرای روش ایفای نقش ۳۹
روش گردش علمی ۴۱
روش بحث گروهی ۴۶
چه دروس و موضوعاتی را می توان با روش بحث گروهی تدریس کرد؟ ۴۷
درچه موقعیتی ویرای چه هدفی می توان از روش بحث گروهی استفاده کرد؟ ۴۹
مراحل اجرای روش بحث گروهی ۵۰
محاسن ومحدودیتهای روش بحث گروهی ۶۱
روش آزما یشگاهی (آزمایشی) ۶۲
محاسن ومحدودیتهای روش آزمایشی ۶۵
خلاصه ۶۶
بخش دوم: بررسی روشهای تدریس جدید وتأثیر آنها در یاد گیری دانش آموزان۷۰
روشهای آموزش انفرادی ۷۱
هدفهای آموزش انفرادی ۷۲
طرح کلر وسطوح مختلف آن ۷۵
روشهای مختلف آموزش انفرادی ۷۹
سازماندهی مجدد مدارس برای آموزش انفرادی ۸۸
خلاصه ۹۵
روش مسأله ای ۹۶
شرایط اجرای روش مسأله ای ۹۶
چگونگی اجرای روش مسأله ای ۹۷
محاسن ومحدودیتهای روش مسأله ای ۹۹
روش واحدها ۱۰۰
ویژگی روش واحدها ۱۰۱
مراحل اجرای روش واحدها ۱۰۲
روش واحد موضوع ۱۰۴
ویژگیهای روش واحد موضوع ۱۰۴
محاسن ومحدودیتهای روش واحد موضوع ۱۰۵
روش واحد تجربی ۱۰۶
ویژگیهای روش واحد تجربی ۱۰۶
نمونه ای از یک واحد تجربی ۱۰۷
روش واحد طرح ۱۰۹
ویژگی های روش واحد طرح ۱۰۹
محاسن ومحدودیتهای روش واحد طرح ۱۱۱
خلاصه ۱۱۲
فصل سوم طرح تحقیق
متغییرها ۱۱۶
جامعه آماری ونمونه گیری های مختلف توسط دانشمندان ۱۱۶
جامعه اماری ونمونه گیری محقق ۱۲۰
جدول ۱۲۳
نمودار ۱۲۳
آمار توصیفی ۱۲۴
شاخص مرکزی ۱۲۵
فصل چهارم:
نتیجه گیری ۱۲۶
پیشنهادات ۱۲۷
رد یا قبول فرضیه ۱۲۷
فرم خام ۱۲۸
منابع مأخذ ۱۲۹
واژه نامه ۱۳۱
عنوان کامل: آموزش الگوهای فکری و رفتاری جدید با رویکرد شناختی رفتاری به مادران، سلامت عمومی مادران دارای کودک ADHD
چکیده 1
فصل اول: کلیات تحقیق
مقدمه 3
بیان مسئله 5
اهمیت وضرورت تحقیق 6
اهداف تحقیق 8 فرضیه های تحقیق 9
متغیر ها 9
تعریف مفاهیم و واژگان اختصاصی طرح 10
تعریف نظری 10
تعاریف عملیاتی 13
فصل دوم: ادبیات تحقیق
چکیده
اختلال کمبود توجه بیش فعالی یکی از شایع ترین اختلالات دوره کودکی است که می تواند اثرات نامطلوبی بر روی فرد در دوره کودکی و نوجوانی، بر روابط خانوادگی و بخصوص سلامت عمومی مادران داشته باشد. و یکی از موثرترین راههای کاهش این اثرات نامطلوب، آموزش خانواده بخصوص مادران می باشد به این دلیل تحقیقی را با عنوان «اثر بخشی آموزش الگوهای فکری و رفتاری با رویکرد شناختی رفتاری بر سلامت عمومی مادران کودکان مبتلا به ADHD دوره ابتدایی شهرستان بجنورد» انجام شد که این تحقیق از نوع نیمه آزمایشی می باشد. در این تحقیق جامعه آماری، کلیه مادران دانش آموزان دوره ابتدایی شهرستان بجنورد که مبتلا به ADHD هستند، می باشد. نمونه آماری، 30 نفر از مادران دارای کودک مبتلا به ADHD هستند که از طریق نمونه گیری خوشه ای از 30 مدرسه انتخاب شده اند. در ابتدا، مادران 2 گروه کنترل و آزمایش پرسشنامه GHQ را تکمیل نمودند. پس از آن مادران گروه آزمایش طی 12 جلسه آموزشی، الگوهای شناختی رفتاری جدید را آموختند در حالیکه گروه کنترل هیچ آموزشی ندیدند. پس از اتمام آموزش، مادران هر دو گروه مجدداً تست GHQ را تکمیل نموده و نمرات محاسبه شده در 2 مرحله ثبت، سپس میانگین نمرات، تفاوت میانگین ها و واریانس محاسبه گردید و با استفاده از نرم افزار SPSS، آزمون تی استودنت برای گروه های مستقل انجام گردید.ابزار اندازه گیری در این پژوهش عبارتند از: پرسشنامه سلامت عمومی GHQ، پرسشنامه CSI4 که روایی و پایانی ابزار قبلاً اندازه گیری شده است و مورد تایید می باشد.این پژوهش دارای 5 فرضیه می باشد که چهار فرضیه آن تایید گردید. نتیجه پژوهش نشان داد که آموزش مادران با رویکرد شناختی رفتاری باعث افزایش سلامت جسمی، سلامت عمومی، کارکرد اجتماعی و کاهش اختلال اضطراب و اختلال خواب می شود.
خلاصه
این مقاله تمرکزش را بر روی تاثیرات دمای محیطی مختلف بر روی سیستم های عصبی- عضلاتی قرار می دهد. در طی ورزشهای با دوره زمانی کوتاه، عملکرد از 2 تا 5% با افزایش 1 درجه سانتیگراد دمای عضله بهبود می یابد. به هر حال اگر دمای مرکزی افزایش یابد (یعنی هیپرترمی) ، این رابطه مثبت متوقف شده و در عملکرد خلل ایجاد می گردد. اختلال عملکرد در محیط گرم و سرد مرتبط به تغییرات در محرک های عصبی به دلیل سازگاری حفاظتی، اختلالات مرکزی و محیطی می باشد. این بررسی تا حدی، تاثیرات متفاوت محیط گرم و سرد، عوامل نخاعی، فوق نخاعی و محیطی محرک های عصبی مرتبط به تنظیم بالا و پایین نقش عصبی- عضلاتی مد نظر قرار داده و نشان می دهد که دما، انتقال محرک های عصبی به ماهیچه و پیوند محرک انقباض را تحت تاثیر قرار می دهد.
از روش های قلبی عروقی به روش های عصبی-عضلاتی در فیزیولوژی محیطی در سال های بعد از جنگ جهانی دوم، تحقیقات بسیار زیادی بر روی تاثیر شرایط دمایی بر روی ظرفیت ورزشی در انسان انجام شده است. در طی 50 سال بعد از آن، اکثر محققان به بررسی نتایج ورزش کردن در محیط سرد پرداخته و تمرکزشان را بر روی موضوعات بهداشتی و سلامت قرار دادند؛ در حالی که تحقیق در محیط گرم تمرکزش را بر روی سازگاری قلبی عروقی قرار داده است. به هر حال دهه 90 تغییراتی را در تمرکز تحقیق از مدل های سلامت و قلبی عروقی به مدل های عصبی به خود دیده است. در واقع سازگاری قلبی- عرقی قادر به توضیح بعضی از مشاهدات همانند کاهش در فعالیت عضله با دمای غیرعادی بالای بدن در سال 2000 نبوده است.
یکی از این مطالعات برای بررسی تاثیر شرایط محیطی بر روی سیستم عصبی مرکزی (CNS) به این نتیجه گیری رسیده است که تغییری در تحریک پذیری پوستی افزایش دمای بدن ایجاد شده است. در انسان، سازگاری مغزی با دمای محیط از نقطه نظر گردش خون و جنبه های عصبی در طی دهه گذشته مورد بررسی قرار گرفته است. به طور مختصر نشان داده شده است که افزایش دمای بدن باعث کاهش تراوش مغزی یا افزایش یا کاهش نسبت سوخت و ساز در بخش های مختلف مغز می گردد.
مقدمه
مدیریت منابع انسانى را «شناسایى، انتخاب، استخدام، تربیت و پرورش نیروى انسانى به منظور دستیابى به اهداف سازمان» تعریف کرده اند. منظور از منابع انسانى، همه افرادى است که در ادارات و سازمانهاى دولتى، اعم از کشورى و لشکرى، مؤسسات غیردولتى بازرگانى و صنعتى، مدارس و دانشگاهها، روستاها و دیگر فعالیتهاى مؤثر در تولید ملى اشتغال دارند. هدف اساسى اداره امور استخدامى (نام دیگر مدیریت منابع انسانى) حصول نتایج مطلوب از تلاشهاى جمعى افراد است. از این رو، مسؤولان اداره امور استخدامى موظفند در سازمانها محیط و شرایط مناسبى به وجود آورند تا کارکنان با میل و رغبت و خاطرى آسوده از بیم و اضطراب، کوششهاى خویش را در جهت نیل به هدفهاى مشترک معطوف سازند. بدون تردید، توفیق در انجام این مهم، مستلزم به کار بستن اصول و روشهاى مدیریت منابع انسانى است.
وظیفه این مدیریت، رعایت نظام شایستگى، در استخدام، پرورش و حفظ نیروى کار شایسته است که با حداکثر کارآیى و صرفه جویى، هدفهاى سازمان را تحقق بخشد. آنانى که به گونه اى با اداره امور استخدامى سر و کار دارند، موظفند در همه روابط و تصمیمات کارگزینى، هیچگاه شأن و مقام انسانى را از خاطر دور ندارند، در همه اعمال و افعال خویش از اصل جامعیت و توجه به منافع عموم پیروى کنند، از هرگونه تبعیض دورى جسته و مسؤولیتها و وظایف و نیز اختیارات را بدون در نظر گرفتن منافع شخصى به کار گیرند. با وجود اهمیت آشکار مدیریت منابع انسانى، همواره ابهامات و سوء تعبیرهایى در باره ماهیت واقعى، نقش و وظیفه واقعى آن وجود داشته است و یکى از علتهاى این امر، جدید بودن این وظیفه، نسبت به دیگر وظایف در سازمان است؛ زیرا تا چندى پیش، نیازى به جداکردن آن احساس نمىشد و جزو وظایف عمومى مدیریت به شمار مىرفت.
علت دوم و مهمتر این که انسان موجودى زنده است که قادر به تفکر، قضاوت و تصمیمگیرى است. او مادهاى بىجان نیست که به راحتى در دست دیگران شکل گیرد. بدین رو، خواسته ها، اهداف و آمال نیروهاى شاغل، همیشه موافق یا همسو با اهداف سازمان نیست. مقاومت کارکنان در برابر تصمیمهایى که درباره آنان گرفته مىشود، منشأ دشوارى ها و تنشهایى است که در امر اداره و کنترل انسانها وجود دارد. به همین علت، دانشمندان علوم انسانى هرگز نتوانسته اند واکنشها و رفتارهاى انسان را طبق الگوى خاصى به طور دقیق پیشبینى کنند.
بیان مساله
توجه به هیجان ها و عواطف و کاربرد مناسب آنها در روابط انسانی، درک هیجانات خود و دیگران و مدیریتمطلوب آنها و نیز ایجاد همدلی با دیگران و استفاده مثبت از هیجان ها موضوعی است که طی دهه گذشته با عنوان هوش هیجانی (عاطفی) مورد توجه قرار گرفته است. توجه به بهره وری سازمانی که خود حاصل کارایی و کارایی است، از مقوله هایی است که همواره ذهن مدیران سازمان ها را به خود مشغول می دارد. بی تردید کارایی مدیران از مواردی است که می تواند بهره وری را تحت تاثیر قرار دهد، بر همین اساس شناسایی عواملی که بتواند کارایی مدیران را بهبود بخشد از الزامات مدیریت منابع انسانی در هر سازمانی است، بر همین پایه است که ارزشیابی کارایی مدیران اهمیت می یابد، در واقع ارزشیابی کارایی راهی است که مدیران می توانند به نقاط قوت و ضعف مدیران پی ببرند و با شناسایی عوامل اثرگذار بر آن، فعالیت های سازمانی را بهبود بخشند (رضا، 2010). شناسایی این عوامل و بهبود آنها می تواند کارایی شغلی را ارتقا دهد. یکی از عوامل موثر در عملکر مدیران میزان مهارت های مدیران می باشد که هوش هیجانی و مهارت های ارتباطی به عنوان یکی از این ضروریت ها مطرح می شود. دانشگاه به عنوان یک عامل اجرایی در آموزش و تربیت فرد وهدایت وی به سمت شهروندی موثر و مفید به حال جامعه، دارای نقش موثر بوده و بدون تردید تامین کننده نیروی انسانی مورد نیاز جامعه درآ ینده خواهد بود. به همین دلیل امروزه در جوامع مختلف , دانشگاه ها از نظر کمی و کیفی رشد و گسترش یافته و تقاضا برای راهیابی روز به روز زیادتر می شود و تعداد کثیری دانشجو برای تحصیل و برخورداری از مزایای آن به این مراکز روی می آورند.
دانشگاه بعنوان یک نهاد تعلیم و تربیت از همه نهادهای اجتماعی پیچیده تر است. دانشگاه همانند سایر سازمان های رسمی بایستی با وظایف ساخت، اداره و جهت دادن به ترکیب پیچیده ای از منابع انسانی درگیر گردد. بر خلاف اغلب سازمانهای رسمی تولید دانشگاه انسان است و این امر موجب پیدایش مسائل ویژه در مدیریت دانشگاه می گردد.
بنابراین سازمان های ورزشی بخصوص مدیران دانشکده های تربیت بدنی برای اینکه بتوانند برنامه های اصولی تربیت بدنی را در جهت تأمین سلامت جسمانی و روانی دانشجویان ارائه دهند و زمینه های مساعدی را برای رشد و پرورش استعدادهای ورزشی دانشجویان ایجاد نمایند و از حداکثر توان جسمانی و روانی و فکری کارکنان خود بهره گیرند. توانایی ارتباطی مدیران در موفقیت و اثر بخشی کارکنان و سازمان های آنها اثر بسزایی دارد.
مساله هوش به عنوان یکی از ویژگی های اساسی که تفاوت فردی را در بین انسان ها موجب می شود از ابتدای تاریخ مکتوب انسان ها مورد توجه بوده است (ونگ ولاو، 2003).
پژوهشگران هوش هیجانی را شناخت، کنترل و به کارگیری قابلیتهای عاطفی خود و دیگران در رفتارهای فردی و گروهی برای کسب حداکثر نتایج میدانند که دارای چهار مؤلفه خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه است. افراد با هوش هیجانی بالا از توانمندیهای اجتماعی و مهارتهای ارتباطی برخوردارند و با درک احساسات خود و دیگران، در انتقال و بیان احساسات به خوبی عمل می کنند (پاشاشریفی حسن، 1386).
هوش هیجانی دربردارنده آگاهی، تنظیم و بیان درست دامنه ای از هیجانات است. لذا توانایی شناخت، ابراز و کنترل این هیجانات یکی از ابعاد مهم هوش هیجانی است و توانایی فرد در هر کدام از این توانایی ها منجر به اختلالاتی برای فرد می شود (شامرادلو، 1383). در این رابطه مایر و سالووی (1998) بیان می دارند برخورداری فرد از هوش هیجانی می تواند زمینه بهبود بسیاری از کارایی های رفتاری فرد از جمله کارایی شغلی را به وجود آورد. در این رابطه اکسترمرا و فرناندز (2005) ، هوش هیجانی را به عنوان پیش بینی کننده عمده ای در بهبود کارایی افراد در جنبه های مختلف زندگی می دانند.
هوش هیجانی به عنوان مجموعه ای از توانایی های غیر شناختی، بر دانش ها و مهارت ها و توانایی رویارویی موفقیت آمیز در شرایط مختلف محیطی تأثیر می گذارد (بار-ان، 1997).
هوش هیجانی مجموعه ای توانایی ها مانند خودآگاهی، همدلی، خودنظم بخشی، انگیزش خود و مهارت های اجتماعی می باشد که بر کارایی های رفتاری افراد تأثیر می گذارد (گلمن، 1995). بنابراین هوش هیجانی به عنوان یکی از عوامل موثر بر کارایی شغلی کارکنان مطرح می شود که می بایست به آن توجه شود.
گلمن (2000) هوش عاطفی را مهارتی می داند که دارنده آن می تواند با کسب خودآگاهی روحیات خود را کنترل نموده و خودمدیریتی خود را بهبود بخشد و از طریق مدیریت روابط به شیوه ای رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا ببرد. هوش عاطفی، توانایی فرد برای اداره احساسات و عواطف، همدلی با سایر افراد و برخورد مناسب در روابط عاطفی است. مایر و سالوی4 (2004) هوش عاطفی را توانایی ارزیابی، بیان و تنظیم عاطفه خود و دیگران و همچنین استفاده کارآمد از آن می دانند. هر چه یک شغل پیچیده تر باشد، هوش عاطفی اهمیت بیشتری می یابد) اسمیگلا و پاستوریا 5، 2000) مهارت های هوش عاطفی به فرد اجازه می دهد تحت شرایط سخت، بهتر فکر کند و از هدر رفتن زمان به واسطه احساساتی همچون خشم، اضطراب و ترس جلوگیری نماید. افرادی که دارای هوش عاطفی بالایی هستند، بهتر با دیگران کنار می آیند و اجازه نمی دهند اضطراب و پریشانی آنان را از حل موفقیت آمیز مشکل باز دارد. چنین افرادی نسبت به دیگران توجهی خالصانه و صادقانه دارند. به سرعت و سهولت ذهن خود را آرام و شفاف می سازند و به این ترتیب راه را برای بصیرت و بینش درونی و ایده های خلاق به روی خود می گشایند.
وزینگر 6 (200) معتقد است که افرادی که هوش عاطفی بالایی دارند، هیجانات خود را بکار می گیرند تا با استفاده از آنها رفتار و تفکر خود را در راستای دستیابی به اهداف هدایت نمایند. از نظر وی به کارگیری هوش عاطفی در محیط کار امکان پذیر بوده و از اهمیت بالایی برخوردار است. او به این نکته اشاره می نماید که هوش عاطفی را می توان پرورش داد و توسعه بخشید. هوش عاطفی خصوصیتی نیست که افراد داشته باشند یا نداشته باشند، بلکه افراد هوش عاطفی خود را با آموزش و تمرین مهارت ها و قابلیت هایی که هوش عاطفی را افزایش می دهد، تقویت می کنند.